۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه


پرنده ای مسمومم
بر آسمانت پرواز می کنم
شکارم کن
و میز شامت را بچین

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه


معاشقه غمگینی بود:
گلوله و بدن
آهن وتن
و رویاهایی ریخته بر خاک خیابان
گریه ی کوچه های بن بست
اضطراب خانه های رنگ از رخ باخته.
و فرشته هایی
که نزدیک زمین نیامدند
تا بوی ذغال سوخته بی طاقتشان نکند.

معاشقه ی غمگینی بود.



۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

تیک تاک. به تیک تاک عقربه ها رسیدم... هنوز هم جای صداشون توی صداهایی که گوش نوازند و گوش آدم را مملو از طنین ملکوتیشان می کنند خالیه... اما تیک تاک... تیک تاک یعنی انتظار؟؟ یعنی شروع؟؟ یعنی پایان؟؟ یعنی تنهایی و صداهای تیک تاک تو دل سکوت؟؟ تیک تاک یعنی عمر؟؟ تیک تاک یعنی ... ؟؟
توی این ماه ها که چیزی ننوشتم دوستان زیادی گفتن بنویس... اما فضای بیرون از این دنیای مجازی فرصت رسیدگی به این دنیای مجازی را نمی داد ... اونقدر سیل اخبار و اتفاقات در هم شکننده بود که مجال از کف این مُحال می رفت ... حالا تیک تاک ... گفتم بعد از این همه وقت که دوباره سر پا شدم دست کم طرحی نو در اندازم ... به همین خاطر تیک تاک به دنیا آمد.
تیک تاک ادامه زندگی روزگار از هم گسیختگی ست که داروگ شد و تیک تاک ضربان قلب داروگی ست که نمی داند کی می رسد باران ... این هم سیر تحول جامعه و آدم است که تراژیک ترین لحظه های زندگی را پیراهن کمیک می پوشاند...
حالا تیک تاک ... تیک تاک ... تیک تا ... تیک ت ... تیک ... تی ... ت ...
به قول شمس لنگرودی بزرگ : روزی نو / آغازی نو / جغرافیای خانه ی من کجایی؟